سلام خلاصه خدارو شکر داریم بر میگردیم شهر خودم
با شوهرم عقد. کردیم از هفت روز قبل عید تاحالا
خونه مادر شوهرمم بودم
این مادر شوهر هی دخالت میکرد
که خونه جای زنت نخریا فلان نکنیا
منم زود جوش میارم بااخم نگاشوهرم کردم
گفتم زندگیمون رو جای دخالت نده
هرجا کار خوب باشه خونه میخریم
مامانشم هی واسم چشاشو چپ میکرد
کلا خیلی دخالت کنه😏خوشم ازش نمیاد
تو روش احترامش نگه دار
مادرشوهرس دیگر
عزیزم طولانی جایی نمون ارج نداری
تقریبا
بهش گفتم امیر عاقبت بچه تو میزارم و میرم
حالا خودت بشین چند چند کن ببین باید چیکار کنی
نه من خوبه مادر شوهرم بیشتر پسرشو نصیحت میکنه ولی کو گوش شنوا،سعی کن فقط با سیاست رفتار کنی
اول زندگیمون آره
الان اصلا در توان مادرشوهرم نیست😁
شما هم خیلی ساده ای ب نظرم
ولش کن،سندروم بی عقلی و بیشعوری،روز مادر واسش چسب ۱ ۲ ۳ کادو ببر
دلش میخواد اما نمیتونه😂
چون شوهرم مغزش پره کسی نمیتونه چیزی توش بریزه
سیاست داشته باش با زبون خوش بگو مادرجون احترامتون واجب ولی ماالان خودمون یه خانواده دو نفریم ، هروقت به کمک و نظرتون نیاز داشتیم بهتون میگیم .....
از من بدترن ، جون به سرمون نکنن خیلیه😬
نه اصلا.
همسرم مسائل رو زیاد باز نمیکنه
ن مسائل اونارو برای من ن مسائل خونمون رو برای اونا.
تو باشوهرت صمیمی شو.بزار حس خوب ازت بگیره.اونوقت مادرش دیگه نمیتونه کاری کنه.چون شوهرت از تو حرف شنوی پیدا میکنه
