بچها من دوسال ازدواج کردم..سال اول عید رو اومدیم پیش فامیلای شوهرم۱۴روزو اونجا بودیم..ینی از این خونه ب اون خونه .حالم دیگ بهم میخورد..امسال عید رو شوهرم گفت برات جبران میکنم..ولی بازم اوردتم خونه فامیلاش از این خونه ب اون خونه..امروز صب دیگ میخواستیم بریم خونمون.یکی از داییاش زنگ زده ب اون یکی داییش ک رضا(شوهرم)میخاد بره زنگ بزن بهش..شوهرمم مونده تو رودروایسی قبول کرده..حالمم اصلا خوب نیست..اونقدر گریه کردم دارم میمیرم..تازه همه دارن دعوام میکنن ک چرا ناراحتی تو جمع نشستی..زن دایی شوهرم دعوام کرده ک همه میگن مگ رضا با شیدا دعوا کرده ک اینقدر ناراحته..اون یکی زنداییشم بهم میگ خوش رو باش..منم بهش گفتم وقتی جالم بده نمیتونم خوش رو باشم..خسته شدم😭