2737
2739

گفت جای خیلی مطمین بری اوکیه

گفت وقتی موهات وزه و فره هرچی روزانه مو ازت میوفته خیلیا تو موهات میمونه

ولی وقتی لخت میشه میاد پایین فک میکنی ریزشه

راستم میگه حس میکنم دیروز یکم ماسک مو زدم پایین موهام وقتی صاف شد ازم مو درومد

نظرتون؟؟ 😂😂😂😂خسته شدم از موهای وزمممم

اره راس میگه منم وقتی ماسک مو یا نرم کننده میزنم یهو خیلی مو ازم میریزه البته اگه غیرعادی زیاددبشه موادش خوب نیس چون خالم نصف موهاش رفت متاسفانه

ایام خشکسالی و قحطی کشاورز رفت پیش آسیابان بهش گفت"تو رو به روح پدرومادرت بچه های من دارن از گرسنگی میمیرن یه خورده به ما گندم بده" آسیابان یه مقدار گندم ریخت تو دستمال گره زد داد بهش.کشاورز همینطور که میومد داشت دعا میکرد میگفت"خدایا به حق عزتت گره از مشکلات مردم باز کن گره از گرفتاری های مردم باز کن گره از قحطی و خشکسالی باز کن" انقد گره گره کرد تا این گره های دستمال بازشد همه گندم ها ریخت روی زمین چنان عصبی شد رو کرد به خدا گفت: سالها نرد خدایی باختی🦋این گره از آن گره نشناختی؟🦋 آن گره راچون نیارستی گشود🦋این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🦋کشاورز تا برگشت گندم هارو از روی زمین جمع کنه: چون برای جستجو خم کرد سر🦋دید افتاده یکی همیان زر🦋 یه صدایی در درون بهش گفت: تو مبین که بر درختی یا به چا🦋تو مرا بین که منم مفتاح راه🦋 سجده کرد و گفت:کای رب ودود🦋من چه دانستم تورا حکمت چه بود؟ :)   


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه وز‌زیاد داری حتما کراتین کن 

مو باید رسیدگی بشه بهش

جایی هم نشنیدم کراتین باعث ریزش مو بشه

اگرم برای تو شد با ماسک موهای خانگی و قرص و دارو ریزششو‌قط کن

ب همون اندازه ک جلوگیری از ریزش مو‌مهمه ،وز نبودنشم مهمه برای سلامتش

2742
اره راس میگه منم وقتی ماسک مو یا نرم کننده میزنم یهو خیلی مو ازم میریزه البته اگه غیرعادی زیاددبشه م ...

اینو که میگی روحم از تنم جدا میشه😂😂🥲موهام خیلی پر پشتن میترسم😭🥲

اینو که میگی روحم از تنم جدا میشه😂😂🥲موهام خیلی پر پشتن میترسم😭🥲

خب پروتئین تراپی کن کراتین جای خوبم بری آسیبش زیاده

ایام خشکسالی و قحطی کشاورز رفت پیش آسیابان بهش گفت"تو رو به روح پدرومادرت بچه های من دارن از گرسنگی میمیرن یه خورده به ما گندم بده" آسیابان یه مقدار گندم ریخت تو دستمال گره زد داد بهش.کشاورز همینطور که میومد داشت دعا میکرد میگفت"خدایا به حق عزتت گره از مشکلات مردم باز کن گره از گرفتاری های مردم باز کن گره از قحطی و خشکسالی باز کن" انقد گره گره کرد تا این گره های دستمال بازشد همه گندم ها ریخت روی زمین چنان عصبی شد رو کرد به خدا گفت: سالها نرد خدایی باختی🦋این گره از آن گره نشناختی؟🦋 آن گره راچون نیارستی گشود🦋این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🦋کشاورز تا برگشت گندم هارو از روی زمین جمع کنه: چون برای جستجو خم کرد سر🦋دید افتاده یکی همیان زر🦋 یه صدایی در درون بهش گفت: تو مبین که بر درختی یا به چا🦋تو مرا بین که منم مفتاح راه🦋 سجده کرد و گفت:کای رب ودود🦋من چه دانستم تورا حکمت چه بود؟ :)   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687