هفته پیش همه بچه ها جمع بودن خونه مادرشوهرم و دخترم اصرار میکرد میخواد بخوابه اونجا
برا اینکه دلش نشکنه گذاشتم بخوابه پیش باقی بچه ها .همه دخترن و 9 سالشه
با اذون صبح همه بیدارموندن و شوخی و بازی و خنده .اما با اذون صبح زنگ زد با گریه که میخوام برگردم .
خیلی خوابش میبرد عادت به زیاد بیدار موندن نداشت .گفتم حتما خیلی خستس گریه میکنه
از اون شب به بعد همش میتدسه تو اتاقش بخوابه با گریه میره تو تختش میگه بیا پیشم یه ترس و وحشت عجیبی پیدا کرده از تنها خوابیدن با اینکه برادر کوچولوشم پیشش میخوابه تو اتاق
بهش میگن اون شب چی شده میگه چیزی نشده
مادرشوهرم هم چیزی نگفت
به نظرتون چرا اینطور شده قشنگ انگار جن زده شده؟