2737
2739

(مادرم بم فش رکیک میده ولی عادت کردم) امروز بین مادرمو پدرم دعوا شد پدرم مادرمو کتک زد و مادرم میخواست بره خونه پدربزرگم اصلا بما نگفت ما دوتا خواهرا بریم ( میترسیدیم خونه بمونیم پدرمون اذیتمون کنه یا کتک بزنه مارو چون پدرم سرش ضربه خوردس و روانیه)  میخواس ولمون کنه التماسش کردیم توروخدا بیا ما همرات بیایم که با التماس زیاد گف باشه لباس بپوشید بیاین(وگرنه میرفت) لباسمون جم کردیم رفتیم حیاط هرچی وایستادیم نیومد منم به خواهرم گفتم میرم سرگوش اب بدم وقتی نیم ساعت وایستادم نیومد رفتم بالا پدرم گف بیا خونه ولی نرفتم دم در وایسادم که پدرم سند ازدواج و .. رو برد تو اتاق پرت کرد سمت مادرم منم ترسیدم رفتم حیاط ادامش....

 𝗠𝗕𝗧𝗜:𝘌𝘕𝘛𝘑   جنسیت:زن

خاطراتم زنده شد

روله ی کوردم.🕊🌞     ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو  .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که   داس دارد…

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2740

 (پدرم قبل رفتنمون گفتش که هرچی براتون خریدمو بزارین بعد برین حتی گوشیاتون ولی وقتی بحث یکم اروم شد داشت نماز میخوند پدرم من گوشی خودمو خواهرمو گرفتم رفتم حیاط),

بعد بحث شد خواهرم گفت من دوس داشتم شما دوتا کنار هم بشین بعد پدرم گفت خواهر کوچیکم وفادارتره و گفت بمن تو لیاقت نداری ازین به بعد هرچی خرج خواستی بمن نگو (حالا خودش داشت مادرمو بیرون میکرد من از ترس رفتم دنبال مادرم منو مقصر کرد) گفت برو همون مادرت بره خرجتو بده

 𝗠𝗕𝗧𝗜:𝘌𝘕𝘛𝘑   جنسیت:زن

پدرتو بزارید آسایشگاه خوب

من یه دختر  تحصیلکرده ی شاغل و مستقلم که دلم میخواست یه خانوم متاهلِ خانه دار باشم به جای سروکله زدن با بچه های مردم شوهرداری کنم و بچه ی خودمو بزرگ کنم ولی مهرم به دل کسی نیوفتاد تا امروز که ۲۴ سالمه هیج مردی بهم دوستت دارم نگفته یه نگاه محبت آمیز نکرده دستامو تو دستاش نگرفته من لیاقتشو داشتم که عشق رو تجربه کنم ولی کسی منو نخواست ... اگه مردی تو زندگیتون دارید که دوستتون داره قدرشو بدونید زندگی تکراریه شما حسرت خیلی هاس .تحصیلات و شغل و رفیق و گردش و تفریح کمبود های احساسی آدمو جبران نمیکنه 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز