قبلا گفتم خانواده شوهرم برای ازدواج برادر شوهرم ی خونه فروختن ولی واسه ما کاری نکردن. ی مدت با شوهرم کات کردن
دوباره شوهرم رو باهاشون اشتی دادم. دیشب داداشش به شوهرم زنگ زد دیدم گل میگن و گل میشنون. بعد از اون همه جنگ و دعوا اعصابم بهم ریخت که تا دیروز ناراحتی از اونا رو سرما خالی میکرد الان دوباره باهم جی جی باجی شدن
منم به حالت قهر رفت تو تراس لباس جمع کردم اومد دنبالم. بعد رفتم پیش دخترم که تب داشت کرد داد و هوار که چته و.... به زد و خورد رسیدیم. میخام دیگه جدا شم
بس این همه تحقیر و خفت و خواری