شوهرم عرق خوره منم با این قضیه نمیتونم کنار بیام شبی که عرق بخوره اعصابم خراب میشه حالم گرفته میشه
دیشب دوباره خورده بود منم اعصابم خراب بود
یه زره غذا مونده داشتیم میخواستم برم بندازم بیرون واس حیونا گفت اینا رو نمیخواد بندازی بده به من گفتم اینا خراب شده گفت نه بده لازم دارم(مست بود) گفت خو بگو میخوای چی کار (بچهام دوتا جوجه اردک دارن) گفتم اگه به جوجه ها میشه یه زره بریز واس امشب شون بشه بقیه شو بده بریزم گفت نه تو چی کار داری بده به من ازم گفت خالی کرد داخل جعبه جوجه ها منم اعصابم خراب شد گفتم خدا لعنتت کنه اونم گفت خدا ترو لعنت کنه خدا ترو بگیره منو بچهام راحت بشیم ازت دیوث .... حرام زاده..خیلی حرفای بده دیگه منم فقط گفتم حرام زاده تویه عرق خوری...بعد رفت بیرون ساعت دو شب اومد خونه تا حالا همچین حرفای بهم نزده بود حرفاش رو دلم سنگینی می کنه همش گریه می کنم...دلم میخواد یه کاری بکنم ادم بشه موندم چی کار کنم