اول یه اطلاعات ریز بدم
نزدیک چهل سالمه و همسرم چندسال بزرگترن
چهارده ساله ازدواج کردیم و دوتا بچه داریم
اختلاف نظرمون علتش حساسیت بیش از حدمن نسبت به بچه هاس
یه مثال کوچیک بزنم .دوسه روز پیش مثلا میگفت بریم گردش بچه هارو ببریم بیرون من اول که قبول نکردم چون پسر بزرگم نه سالشه دیشب خوب نخوابید گفتم درست استراحت نکرده بعدم که قبول کردیم رفتیم من مثلا به پسرم میگفتم خسته نشدی؟یه چرت بزن تو ماشین و از این قبیل نگرانی ها.یا امروز تماس گرفت گفت حاضر شید دوساعت دیگه میرسم بریم فلان جا .گفتم اگه موفق شم به کوچیکه (یکسال و نیمشه)ناهار بدم بریم وگرنه فایده نداره گشنه بچه رو ببریم بیرون.چون دخترم خیلییییی بدغذاس اصلا نمیتونم بهش غذا بدم مخصوصا بیرون از خونه.
همسرم معتقده مثلا هیچکس این مدلی نگران نیست و بچه اگرم نخورد نخورد و ربطی به تفریحات اعضای خانواده نداره.واقعا اینطوره؟تحت هرشرایطی میرید ددر؟😄
اینم اضافه کنم بهانه اینا نیستاااا.من عاشق گردش و سفرم سالها گردشگر بودم ولی تا خیالم از بچه هام راحت نباشه نمیتونم یه جرعه اب بخورم حتی