من زندگي خوبي داشتم
الانم دارم ها ،ولي خب يه مشكل پيش اومد كه بهم ريخت اوضاع رو...
يه روز سر يه مساله بي اهميت دوتا داداشام به شوهرم بي دليل و به ناحق توهين كردن و خيلي بدجور تحقيرش كردن و شوهرم خيلي اذيت شد.
يك سال و نيم ميگذره ازون روز و شوهرم هنوز نتونسته ببخشه
با اينكه داداشام عذرخواهي كردن و حتي بابام اومد خونمون عذرخواهي و فلان ولي شوهرم نميتونه فراموش كنه
اين مساله زندگي منو تحت تاثير قرار داده
جايي كه داداشام باشن شوهرم نمياد و من اذيتم
دوس دارم عيد و مناسبتا دور خونوادم باشم نميتونم
شوهرم و زندگيمو بچه هامو خيلي دوس دارم شوهرم خيلي مرد خوبيه فوق العاده س از هر لحاظ
فقط همين مساله داره عذابم ميده
چيكاركنم به نظرتون؟ بيخيال بشم و زندگيمو بكنم يا بزنم تو فاز لج و لجبازي تا شايد شوهرم كوتاه بياد؟ديشب كلي گريه كردم ولي گفت گريه چيزي رو عوض نميكنه و من نميتونم اون فضا رو تحمل كنم