در این مورد چیزی میدونید

ببین هزینش بستگی داره ماچون زیاد میریم وضع مالیمون متوسط به پایینه چندتا دعامینویسع ازم صیصداینا میگیره

بعدما هرسری براش یامرغی میوه ای چیزی میریم چون ازهمون اول بردیم دیگ رومون نمیشه چیزی نبریم براش

این دعانویس فامیل یکی از رفیقام بود

به رفیقم گفتم رلم میخواد بیادجلو خانوادش نمیزارن ادرس کسیو بلدی برم دعای زبان بند انجام بدم(روم نشد بگم ولم کرده🤣)

ادرس این دعانویسرو داد گف ذهن خوانی بلده بهش فوهش ندی گفتم منظورت چیه گف خالم رفته پیشش توذهنش کلی توهین ب سیده کرده یهو سیداحمد اومد گفت بهم توهین نکن من میفهمم داره چی میگذره توذهنت حالا راستو دروعشو نمیدونم ولی سیده میدونه کی پریودم یافهمید که من اهل دودم

من رفتم پیش سیداحمد 

همون اول گفت اسم پسره روبگو گفتم منظورت چیه 

گفت برا یکی اومدی که ولت کرده ن

 پشمام ریخته بود بعد دعاواسم نوشت که باهاش غسل کنم فرداش ک غسل کردم رلم بعد شش ماه بهم پیام داد😐😐😐

من چون رفتم امام رضا برابرگشت رلم احساس میکنم امام رضا این سیدو باهام اشناکرد

نه نمیده باید بری پیشش همون اول بگو طالعتو بگیره

چون کل مشخصاتتو میگه همونجا میفهمی ازاین سیدای ابکی نیست

بهم گفت یکی از اشناهای پدرت قصداینوداره بهت اسیب جسمی بزنه برات دعامینویسم اتفاق بدی برات نیفته

من باورنکردم گفتم باباکی میادهمچین بلایی سرمن بیاره

یهو پسرعمو بابام سراین که من گفتم قبلن بامونا تومدرسه دعوا کردیم اومد 

منو کمی کتک زد بعدام یه قمه بزرگ با خودش اورده بود

میگف اگه فامیل نبودم جرواجرت میکردم اصلا انگار حالتش طبیعی نبود

ادرس دقیقشو من بلدنیستم چون بابام منومیبره میاره

فقط تو شهر صحنست

 باید بگی سیداحمد فکرکنم اسم دیگش سید نوروزه

 اگه گفتن یاروجن گیر بدون همون سیده ایه ک من میگم

شماره همسرشو دارم

ولی زنگواینا نزن جواب نمیده 

عصبی میشهدوتا حرف بهت میزنه(میگ من اگه جواب زنگ بدم دیگه مشتری ندارم براهمین همیشه سیمکارت خودش خاموشه😐😂)

فقط به خانمش پیام بده بگومیشه ادرس دقیقتونو به من بدین من ازشهردیگه میخوام بیام پیشتون اونجوری جواب میده

نمیدونم چطور میتونید به شیطان اعتماد کنید؟؟

یه خانومی تاپیک زده بود برای رسیدن به فرد مورد نظرش رفته بود پیش دعا نویس و اشتباه راهنماییش کرده بودن و به مشکل خورده بود

یعنی یه جن امده بود سراغش و اذیتش میکرد از جنه تعریفی که کرده بود خیلیا گفته بودن داری دروغ میگی و داستان ساختی

بعد از مدتی برنامه زندگی پس از زندگی میدیدم بعد انگار مهمان برنامه لحظه مرگ شیاطین میان سرغش و اذیتش میکردن چیزی که اون خانوم از ظاهر جنی که اذیتش میکرد گفته بود مشابه چیزی بود که این اقا تعریف میکرد ...

نه نمیشناسه من شهردیگم

مامانم بازن داییم بحثش شد اونم از حرصش رفت بدی ماروگفت پروندمونو غیرفعال کردن رفتیم پیش سیداحمد که ببینم پروندمونو دوباره وصل میکنن

سیداحمد‌ به مامانم گفت بایکی دعوات شده طرف پارتی کلفت داشته همین باعث شده پروندتونو ببندن

مامانم از شدت حیرت مونده بود چی بگه بعد سیده گفت

 دعامینویسم دوباره وصلش کنن

پروندمون  وصل شد ولی یک ماه بعد باز قطعش کردن 😐