باردام
مريضم هستم
يه پسر بچه شيطونم دارم
خونه تكونيم نكردم
حتي لباس نو هم نخريدم
تا دو سه شب پيش ميگفتم كاش ميشد يكم حالم خوب بشه كاش خونه تكوني كرده بودم
متاسفانه استرساي ديگم دارم
درد شديد قفسه سينه و سنگيني شديد داشتم رفتم دكتر قلب اكو شدم نوارم شد و دارو داد گفت استرسو دور كن عاقبت نداره ها هنوز خيلي زوده برا تپش و….
ديدم راست ميگه
كه چي براي چي چرا اين همه اعصاب خوردي
برا شوهر برا بچه برا خانواده اخرش دردشو خودم تنها بايد بكشم
وقتيم مريض بشي بعد يه مدت از چشمم ميفتي
پس بي خيال شدم
امروز حس خيلي خوبي به سال نو دارم
حتي حس خوبي به خونم به ريختو پاشاي بچم به سبزه ام كه اولين ساله كه اينطوري سبز ميشه اخه من سالها تلاس در سبز كردن سبزه و نهايت ميپوسيد🤣
دشبم اونديم شهرستان
صبح خواب بوديم
بعد ١٢سفره چيدم پسرم باهاش عكس گرفت دوباره جمع كردم
زنگ زدم تبريك سال نو به اقوامم چون سالهاس من عيد ديدني نميرم يعني نميبرتم