ما کلا با فامیل ارتباط نداشتیم.۲۳ سالم بود با شوهرم اشنا شدم و الان ۲۸ سالمه ازدواج کردیم.باورت شاید نشه هر اتفاقی افتاد بینمون حتی ۲ سال جدا بودیم تو شهر دیگه زندگی میکردم قیدشو زدم اما باز سرنوشت گوششو گرفت اورد گذاشت سر راهم.
من شاغل بودم تو کلینیک بزرگ تو شهر بزرگ قیافمم در حد خودم جوری بود ک پسر کم دورم نبود.از گذشته هم کاملا خبر داریم حتی میدونم دوس دخترش کی بوده ولی همه چی ب ازدواج ختم شد مث ۲ نفر ک هیچ گذشته ای نداشتن کنار همیم.اما اینم بگم قهر هست،دعواهای بد میکنیم،اختلاف نظر های نجومی داریم گاهی ولی باز با همیم.