ما کل سال نه مسافرتی میریم نه مهمونی نه جایه گردشی یه عید ۳ روز میریم خونه مادر بزرگم نطنز و شاید یه چند نفر بیان خونمون که بابامم مریص شد نتونستیم بریم سفر و کسی نمیاد خونمون اصلا شور و هیجان خانه سالمندان از خونه ما بیشتره
نه میم داره نه ح یدونه ر داره محمد نامی کجای تیم من وجود داره
روله ی کوردم.🕊🌞 ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
روله ی کوردم.🕊🌞 ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
خودت برو بیرون برو شهربازی، آهنگ گوش کن، غذای مورد علاقه ات رو درست کن، فیلم ببین و رمان بخون و کلی چیز دیگه حتما خوشحالی آدم با رفتن به مهمونی و مسافرت به دست نمیاد که
خودت برو بیرون برو شهربازی، آهنگ گوش کن، غذای مورد علاقه ات رو درست کن، فیلم ببین و رمان بخون و کلی ...
اگه با تمام اینا بازم حال نکنی و حوصله نداشته باشی اینارو انجام بدی. افسردگی داری؟
روله ی کوردم.🕊🌞 ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
اگه با تمام اینا بازم حال نکنی و حوصله نداشته باشی اینارو انجام بدی. افسردگی داری؟
باید ببینی با چی حالت خوب میشه اگه بری مسافرت با مهمونی و اون آدمای اطراف باهات همدل نباشن میشه کوفتت و سال جدیده لطفا منفی فک نکن الانم برو ی آهنگ ریمیکس شاد گوش کن تا اینا از یادت برن