2752
2734
عنوان

شوک عجیبی که دیشب تجربه کردم

409 بازدید | 28 پست

سلام دوستای عزیزم

من حدود دو ماه پیش دایی عزیزم رو از دست دادم

 بینهایت دوستش داشتم و رفتنش داغ سنگینی به دلم گذاشت

علت این علاقه هم این بود که علاوه بر اینکه دوران کودکی و نوجوونی همیشه پشت و پناهم بود، تو مدت بیماریش ( سرطان پایه ریه و متاستازیک به کبد و طحال داشت)  اوردمش بیمارستان خودمون و خودم هر روز میرفتم پیشش و حتی لحظه مرگش هم خودم بالا سرش بودم که تاثیر خیلی غمناکی روی روح من باقی موند.... 


پیشاپیش از صبرتون برای تایپ ادامه صحبتم ممنونم♥

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

خدا رحمتش کنه

 با قلبی که سمت "چپ ِ" نمیشه راه "راست"رفت🥲❤️💙*۲۱Farvardin*💚🍀خدایا شکرت واس سلامتیم،خدایاشکرت واس *خانواده* خوبم،خدایا ازت واس همه چیزایی ک بهم دادی ممنونم🤲توتاپیک های من شاهد لحظات خوش من👧 هستید😍

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

2731

خلاصه من داییمو با بیماری خیلی پیشرفته اوردم بیمارستان خودمون و توی بهترین بخش و زیر نظر بهترین پزشک بستریش کردم

ولی خب انسان چی باشه که بخواد با مشیت الهی مقابله کنه... 

با تمام تلاشا و بدو بدوهای من،  داییم بعد از ده روز جلوی چشمام فوت کرد

من تو اینمدت خیلی فشار تحمل کردم و خیلیم بهش فکر میکردم اما هیچوقت خوابی ازش ندیده بودم

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

تسلیت میگم عزیزم ،روحش شاد باشه و اون دنیاش آباد ،خدا صبر بده به همتون،داغ عزیز خیلی سخته

فقط 18 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
خدایا جوری دستمو بگیر و بلندم کن که همه انگشت به دهن بمونن...(عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد)🤌🫡،(۲۹بهمن خبر بارداریمو شنیدم،خدایا ممنونم ازت،تو دلیمو حفظ کن و کمکم کن صحیح و سالم بغلش بگیرم)،از دوستانی که درخواست دوستی میدن معذرت می‌خوام نمیتونم قبول کنم.

دیشب تو خواب دیدم توی یه مهمونی ای هستیم و روح داییم با به تیپ خیلی معمولی اونجا بود

یعنی من میدونستم این روحشه نه خودش

بعد نشستم باهاش صحبت کردم گفتم: دایی جون من دارم میبینمتون چقدر عجیب... 

جاتون خوبه؟ 

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

گفت اره دایی جام خیلی خوبه

[ اینو جا انداختم،  دایی من مردخیلی محترم و خوبی بود و خیلی دلنازک بود ولی خب تا جایی کهمن میدونم نماز نمیخوند و روزه نمیگرفت و هر ازگاهی تو جمع شروع میکرد به مسخره کردن دین و اینا] 

بعد من بهش گفتم دایی اونهمه نمازی که نخوندی،  بخاطرش اذیت نشدی؟ 

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

گفتم:  دایی جان بخاطر اینهمه سال که روزه نگرفتی اذیت نشدی؟ 

گفت نه دایی این حرفا نیست اصلا اینجا،  اینجا اصلا نماز و روزه مهم نیست... 

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

اولش که اینو گفت من خیلی خوشحال شدم چون خودمم گاهی کاهل نمازی میکنم

ولی بعد یهو تو چشماش زل زدم همونطوری که مستقیم تو چشمای هم نگاه میکردیم از تو ذهنم گذشت:  مگه پیامبر نگفته نماز ستون دینه؟  دایی چطور میگه اینجا نماز اصلا مهم نیست

با چشمای گرد داشتم نگاهش میکردم و تو ذهنم اینحرف میگذشت... 

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️

بعد انگار که داییم فهمید که من فهمیدم داره دروغ میگه 

یهو غیب شد، حتی یه کلامم نشد حرفی بزنیم

بعدش یهو از خواب پریدم، ناخودآگاه سرم متناوب هی به چپ میچرخید

یه چیزی ام از درونم بهم میگفت اون داییم نبود اون شیطان بود... 

دوستای عزیزم من کارشناس بیهوشی شاغل در مرکز جراحی زیبایی هستم، اگه سوال درمورد عمل های زیبایی داشتین روی من حساب کنین😍👩🏻‍⚕️
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز