9 ماهه زایمان کردم خواهرشوهرم هنوز نیومده بود بچه رو ببینه فقط یه بار زنگ زد و تبریک گفت و رفته بود سفر چند ماهه اما وقتی هم برگشت بازم نیومد دیدنم منم دیگه هر جا اون بود نمیرفتم دیگه دیدم عملا هیچ مهمونی رو نباید برم تا اینکه مادرشوهرم دعوت کرد همه رو منم رفتم اما وقتی اومد بچه رو بغل کنه بهش گفتم خیلی عمه بی معرفتی هستی خیلی کم لطفی کردی که تو این مدت زنگ هم نزدی تو که با برادرت قهر نبودی و از این حرفا اونم در جواب گفت که سفری طولانی بوده که حال روحی بد شده و از این حرفا. با نظرتون خودم رو کوچیک کردم که رفتم خونه مادرشوهرم که که اونم اونجا بود؟ به نظرتون اشتباه کردم بهش گله کردم؟ شما بودید چه میکردید؟
😒درخواست دوستی آقایون ممنوع😡متعهد به یک قلب😍میدونستی اگه یه ایه الکرسی برای اهل قبور بفرستی☆هرجایی که باشی☆بعد از اتمام ایه الکرسی یه فرشته تا روز قیامت برات ذکر میگه؟؟؟❤میشه برا واشدن گره های زندگیم یه صلوات بفرستی امیدوارم گره های زندگیت واشه تویی ک داری میخونی❤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من برادر زادم به دنیا اومد بیمارستان بودم بعدم که مرخص شدم چند تا آزمایش هسته ای انجام داده بودم که گفتن تا چند روز باید از بقیه فاصله بگیرم بعدم فکر کنم چندروز افسردگی کرفتم نتونستم برم دیدن زن داداشم نزدیک ۲ ماهش بود رفتم سکه خریدم بردم زن داداشم از دستم ناراحت بود چیزی نگفت رابطه ی منو برادمو به هم زد