یعنی دقیق مثل من
ما دیشب دعوت بودم خونه مادر شوهرم
جاریم با مامانش اومد چون اون هنوز عقد هم نیس
بعد منو شوهرم یکم دیر تر رفتیم چون شوهرم شیفته بود
بعد وقتی منو شوهرم وارد شدیم از بزرگو کوچیک جلوپامو بلند شدن سلام کردن
اون دوتا جاریم سرو انداخت پایین مامانش هم خودشو زد به افطاری خوردن منم وقتی میخاستم خدافظی کنم که برم خونم با همه خدافظی کردم جز این دوتا ردیف دست همه رو گرفتم جز این دوتا