مجردم و میخوام بدونم چی استفاده کنم برای شیو شما چی استفاده کردین که خوب بوده
از دیار لرستان💙brj💙گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور. گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش💫آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو..........×دل میدهی؟! +مگر تو دل دادی؟×دل من خودش رفت ؛اصلا منتظر امر من نماند...😍 این دو خط همینجوری رسید به ذهنم🙄جان چشات دیوانه بازیات بد شری دسم داد بد شری اسم داد...😄 اگر ز کوی تو ، بویی به من رساند بادبه مژده، جان جهان را به باد خواهم داد 🦋حافظ🦋
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
ایام خشکسالی و قحطی کشاورز رفت پیش آسیابان بهش گفت"تو رو به روح پدرومادرت بچه های من دارن از گرسنگی میمیرن یه خورده به ما گندم بده" آسیابان یه مقدار گندم ریخت تو دستمال گره زد داد بهش.کشاورز همینطور که میومد داشت دعا میکرد میگفت"خدایا به حق عزتت گره از مشکلات مردم باز کن گره از گرفتاری های مردم باز کن گره از قحطی و خشکسالی باز کن" انقد گره گره کرد تا این گره های دستمال بازشد همه گندم ها ریخت روی زمین چنان عصبی شد رو کرد به خدا گفت: سالها نرد خدایی باختی🦋این گره از آن گره نشناختی؟🦋 آن گره راچون نیارستی گشود🦋این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🦋کشاورز تا برگشت گندم هارو از روی زمین جمع کنه: چون برای جستجو خم کرد سر🦋دید افتاده یکی همیان زر🦋 یه صدایی در درون بهش گفت: تو مبین که بر درختی یا به چا🦋تو مرا بین که منم مفتاح راه🦋 سجده کرد و گفت:کای رب ودود🦋من چه دانستم تورا حکمت چه بود؟ :)
از دیار لرستان💙brj💙گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور. گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش💫آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو..........×دل میدهی؟! +مگر تو دل دادی؟×دل من خودش رفت ؛اصلا منتظر امر من نماند...😍 این دو خط همینجوری رسید به ذهنم🙄جان چشات دیوانه بازیات بد شری دسم داد بد شری اسم داد...😄 اگر ز کوی تو ، بویی به من رساند بادبه مژده، جان جهان را به باد خواهم داد 🦋حافظ🦋
از دیار لرستان💙brj💙گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور. گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش💫آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو..........×دل میدهی؟! +مگر تو دل دادی؟×دل من خودش رفت ؛اصلا منتظر امر من نماند...😍 این دو خط همینجوری رسید به ذهنم🙄جان چشات دیوانه بازیات بد شری دسم داد بد شری اسم داد...😄 اگر ز کوی تو ، بویی به من رساند بادبه مژده، جان جهان را به باد خواهم داد 🦋حافظ🦋
از دیار لرستان💙brj💙گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور. گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش💫آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو..........×دل میدهی؟! +مگر تو دل دادی؟×دل من خودش رفت ؛اصلا منتظر امر من نماند...😍 این دو خط همینجوری رسید به ذهنم🙄جان چشات دیوانه بازیات بد شری دسم داد بد شری اسم داد...😄 اگر ز کوی تو ، بویی به من رساند بادبه مژده، جان جهان را به باد خواهم داد 🦋حافظ🦋
از دیار لرستان💙brj💙گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور. گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش💫آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو..........×دل میدهی؟! +مگر تو دل دادی؟×دل من خودش رفت ؛اصلا منتظر امر من نماند...😍 این دو خط همینجوری رسید به ذهنم🙄جان چشات دیوانه بازیات بد شری دسم داد بد شری اسم داد...😄 اگر ز کوی تو ، بویی به من رساند بادبه مژده، جان جهان را به باد خواهم داد 🦋حافظ🦋
ایام خشکسالی و قحطی کشاورز رفت پیش آسیابان بهش گفت"تو رو به روح پدرومادرت بچه های من دارن از گرسنگی میمیرن یه خورده به ما گندم بده" آسیابان یه مقدار گندم ریخت تو دستمال گره زد داد بهش.کشاورز همینطور که میومد داشت دعا میکرد میگفت"خدایا به حق عزتت گره از مشکلات مردم باز کن گره از گرفتاری های مردم باز کن گره از قحطی و خشکسالی باز کن" انقد گره گره کرد تا این گره های دستمال بازشد همه گندم ها ریخت روی زمین چنان عصبی شد رو کرد به خدا گفت: سالها نرد خدایی باختی🦋این گره از آن گره نشناختی؟🦋 آن گره راچون نیارستی گشود🦋این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🦋کشاورز تا برگشت گندم هارو از روی زمین جمع کنه: چون برای جستجو خم کرد سر🦋دید افتاده یکی همیان زر🦋 یه صدایی در درون بهش گفت: تو مبین که بر درختی یا به چا🦋تو مرا بین که منم مفتاح راه🦋 سجده کرد و گفت:کای رب ودود🦋من چه دانستم تورا حکمت چه بود؟ :)