رفتم نون بگیرم دوتا خانوم سر نوبت بحث میکردن ، یکیشون مسن بود و چادری اون یکی دختر بود سنی نداشت ،این میگفت نوبت منه اون میگفت نوبت منه....دختره چنان گرفت خانومرو زد دلم کباب شد ،چادرش و کشید وسط خیابون یه چک زد صورت خانومه هرچی فحش زشت هم بود داد خانومه فقط دختررو هل میداد که نیاد سمتش ولی امان از دختره مگه ول میکرد انگار دلش پر بود داشت سر این پیرزن بیچاره خالی میکرد ،دلم برا خانومه سوخت ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
البته اشاره ای نکرده که نوبت کی بوده از کجا معلوم دختر سلیطه نخواسته بزنه تو نوبت
به هم نوع خودت میگی سلیطه. نمیخوام بحث کنم چون توی بحث دینی و سیاسی کم میارین و من همش محدود میشم و کاربریامو از دست میدم، ولی دیگه مردم خودشون میدونن چی به چیه 😁