اساتید گرانقدر یه چندتا درشت بار من بیشعور بکنید که دفعه دیگه با بابام بیرون نرم
مامانمم با خواهراش اندازه یه پیست دو میدانی باهاشون میره به من که میرسه یادش میوفته پاش درد میکنه
خیر سرم خیاطی تو پاساژ ناجوری بود گفتم گردن خوردم تنها نرم همه با چشمشون آدمو میخورن...
فردا صب خودم تنها میرم گور بابای هرکی نگاه میکنه