ی مدته بایکی کات کردم(اون اولین و اخرین رابطم بود) اخرش به نتیجه رسیدم منو بخاطر خواسته های خودش میخواد فقط، اخرین بار بهم گفت میخواد ازدواج کنه و بزور جوابمو میداد منم بعد کلی گریه و زاری و التماس ازش بریدم گفتم به درک چکاری ازم برمیاد مگه؟!(خیلی بهم سخت گذشت 5سال رابطه زمان کمی نیس، اصلاراحت نیست بعد اینهمه سال یه نفر که اونقدر دوسش داشتی و وابستشی حالا از زندگیت بره)💔😔
بعد اون باکسی تو رابطه نرفتم اصولا ادمی نیستم ک دنبال لاس زدن باشم من با اونم ب ازدواج فکر میکردم که دیدم نشد..
حالا6ماه گذشته از تنهایی دارم دق میکنم، بااینکه خیلی اذیتم اما کنار هیچکس حالم خوب نمیشه محبت هیچکس به دلم نمیشینه.. دلم فقط ب اون خوش بود همون ی نفر ب دلم نشست و دیگه نمیتونم..
دلم واسش تنگ شده اما وقتی میدونم رابطمون ته نداره نمیخوام دوباره اسیر بشم بعد کات چندین بار زنگ زد ک دوباره شروع کنیم اما گفتم دیگه نه.. من که شناختمت که منو برای زندگی و آیندت نمیخوای..
حالا دلم واسش تنگ شده برم تن به خفت و خواری بدم و بهش زنگ بزنم و تن ب خواسته هاش بدم و ازتنهایی دربیام؟(خواسته هاش منظورم تصویری و نود..)
یا از تنهایی کلافه بشم؟😥
دلم نمیخواد اردواج کنم ب شدت میترسم.. از ازدواج سنتی میترسم..
همینطور بلا تکلیف موندم
احساس میکنم دارم ذره ذره نابود میشم.. افسرده شدم😭