2733
2734

امروز تو آژانس وقتی سوار شدیم من با مامانم یه خانومی هم جلو نشسته بود 

آنقدر راحت حرف میزد با راننده تاکسی که ما فکر کردیم زنشه ولی بعدش فهمیدیم که نه 😏

چی می‌گفت مگه؟

من مطمئنم که تو موفق میشی... نه فورا اما قطعا😉          از تو فقط یدونه هست پس مواظب خودت باش🫂💕     خوشحال میشم باهام حرف بزنی😙👇           https://harfeto.timefriend.net/16939950931644

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731

اول که یه بیستکویت میخورد تعارف زد به راننده آژانس ولی اون رد کرد 

باز یه ده دقیقه گذشت باز تعارف زد راننده آژانس نمی‌خواست بگیره ولی آنقدر خانومه اسرار که بردار که اونم خندید همشو گرفت گذاشت پشت فرمان

چی میگفت

اول که ما سوار شدیم یجا دیگه می‌رفتیم اون راننده آژانس هم گفت خونش هونجاس ما رو هم می‌بره ولی بعدش با عشوه های این خانوم مارو وسط راه سوار ماشین دوستش کرد گفت من یه مشکلی برام پیش اومد شما با ایشون برین

خاک تو سرش احمق

بعدش بطری آبی که راننده آژانس خورده بود گفت آب میخام ابت بده بخورم راننده آژانس هم گفت دهنیه گفت عیب نداره 🤕

بعدش آنقدر از خودش و خانوادش تعریف که ما اینجوری هستیم اونجوری هستیم هر ده دقیقه هم یه یکی زنگ میزد قربون صدقش می‌رفت به راننده آژانس نگاه میکرد 😒 وای یعنی هیچوقت این چیزا به چشم ندیده بودم 

راننده آژانس هم همه مسافرا پیاده کرد جز اون خانوم و رفتن مارو هم داد ماشین دوستش گفت من مشکلی پیش اومده باید برم حتی بچش زنگ زده بود گفت بابا من کار دارم امشب نمیام خونه به مامانتم بگو 🤕

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687