با عصبانیت اومدم خونه
با مادرم سر چیزی بحث کردم
آخرش بابام گفت کی میره راحت شیم
اونموقع هم مجرد بودم زیاد میگفت....
کل کارای عروسی افتاد گردن من و داماد.... له شدیم واقعا
کلا از دست بابام بدجور دل چرکینم، چند سال نبینمش هم برام مهم نیس خیلی زجرمون داد خیلی استرس اضطراب، هعی.... نگم دیگه چه کشیدم ازین مرد
دعا کنید برام تروخدا
عروسیم بخیر بره.... ما خیلی زجر کشیدیم....
ایشالله خوشبخت شی
مبارررررکه خانوممم
خوشبخت ترین باشین
منم تو عقد و نامزدی مامانم خیلی اذیتم کرد
الهي كه هرچه زودتر بري سر زندگيتو واز چالش هابدور باشي
عزیزم فردا عروسیته ؟ به سلامتی
بنظرم خانه پدری قشنگ ترین جای دنیاست ..بازم خوبه شوهرت پشتته
دیش دیرین دین ماشالله
دیش دیرین دین ماشالله
مثل همیم عزیزم
تو خونه بابام. سرکار رییسم
و بعد کارم خواهر متاهلم که هر روز اینجا پلاسه
بدبختی من ۳۶ ساله و مجردم و کوچکتر از من ازدواج کرده
کلا تو زندگی شانس نداشتم و ندارم
خوشبخت‌ترین بشی عروس خانوم…
ایشالا خوشبخت بشی عروس خانوم
کیه عروسیت عزیزم
انشالله خوشبخت بشی غصه نخور ♥️
پدر از رو عصبانیت یه چی گفته به دل نگیر
الهی خوشبخت و خوش وقت وعاقبت بخیر بشی
