امشب میخواست خونش بمونه به زور با گریه آوردم من دوست ندارم بچم شب جایی بمونه مادرمم رگ خوابشو بلده خوشش میاد دخترم وابستشه یه کارهایی میکنه دخترم بهش بچسبه خیلی اذیت میشم خوب بچمه این همه زحمت کشیدم خودمونو کشتیم خونه دو خواب بخریم برای چی بره تو خونه مامانم بمونه میبینم مادرم ناراحت میشه که چرا اجازه نمیدن با اون باشه من ول کن همیشه باهاش بمونه جالبه منتم بزنه امشب دخترم با بغض و گریه رو پام خوابید
لطفا نگین مادرته چه اشکالی داره پس من این وسط چیکارشم