از اون ور ارومش کردم یه ذره شوخی کردم خندید
ده دقیقه بعد صاحب خانه زنگ زد گفت به فکر جا باشید دخترم ازدواج کرده میخوام خانه رو بدم دامادم!
دوباره شروع شد! خودشو نفرین کرد بعد قلبش گرفته نشسته😭میگه دارم سکته میکنم
میگم بیا بریم دکتر میگه به جهنم بزار بمیرم همه راحت شن😭پول دکتر ندارم بدم واسه این مسخره بازیا
سنی نداره! میترسم بلایی سرش بیاد😭😭😭😭توروخدا چیکار کنم بلایی سرش نیاد شب عیدی بدبخت شم