سلام به دخترگرانبهای عزیز چون تاپیکی که درمورد پدرتوندزدین قفله خواستم اینجا بهتون بگم
من سال ۹۷با نینی سایت اشنا شدم فقطم چون تازه بچه دارشده بودم یه سری سوال سرچ میکردم که نی نی سایتو میورد اوضاع زندگیمم داغون داغون بود یهو با تاپیک شماو بانوارتمیس اشناشدم انصافا هم اون زمان خیلی برام کمک کننده بودن دنیام خیلی تیره و تاربود بعد زایمانم خانواده شوهر و شوهر م خیلی مشکلاتی برام پیش اورده بودن و من فقط با اون تاپیکها مخصوصا بانو ارتمیس فقط تونستم زنده بمونم وتاب بیارم حالا روزها از اون ماجراهای سخت گذشته و اوضاعم بهترشده شوهرم عاقلتر شده خانوادشو کاملا شناخته کارشکنی ها سیاستاشونو ومکرهاشونو تاحدودی میفهمه همشم بخاطر متن سازی هایی بود که تو این تاپیکها یادگرفت زمان برد اما بهتر شد
حالا جالب اینکه من تو دوران مجردی هم اوضاع خوبی نداشتم همین الانم که دارم اینو مینویسم از دست پدرم خیلی درعذابم پیامای پدرتونو خوندم اما بهتون این نویدو بدم که بقران پدر من هزار برابر بدتره
تهمت فاحشه ایی بهت زده
دلش میخاسته خودکشی کنی
هیشکی نگیرتت بی شوهربمونی تا ابد
اما از یه جایی به بعد از زندگیت حذف شد
پدر من تو ده سالگی بهم تهمت بد... میزد اون روزا که هنوز من نمیدونستم این مسایل چیه یا میرفت تو کوچه وخیابون از زن وبچه هاش بد میگفت ظاهر مظلومی هم داشت همه ماروبه چشم جلاد نگاه میکردن ابروبچه هاشو میبرد جوری که الان زندگی هممون داغونه ریشه اش هم به خاطر پدرم بود الانم همچنان داره اذیت میکنه
پدر من اینقدر ازماها بدمیگفت که خواهرای من توسن چهل سالگی مجرد موندن برادرام زندگی خوبی ندارن چون ستون زندگیمون ادم نادرستی بود پدر خودخواه بی مسثولیت بی قید وبندو....ماها فقر مالی شدیدی تجربه کردیم اما بازحمتهای مادرم وخودمون همه به جایی رسیدیم شغل های خوب و موفقیت های تحصیلی اما پدری که هرزمان زندگیو داره تلخ میکنه میشه چکار کرد مثلا براشوهرم اینقد بدگویی های مادرمو خواهراموبرادرمو میکنه که زندگی منم لجن میشه شوهرم میگه این چه خونواده ایی داره و متعاقبا رفتارهای بعدیش
دخترگرانبهاجان شاید شما خیلی سختی کشیدی والبته زحمت هم کشیدی اما خدا از یه جایی به بعد زندگیتو روبراه کرد پدرت حذف شد شاید میشد پدرت همچنان توزندگیتون باشه هرروز برات دردسر جدید بسازه شماهم هرچی کتاب و چیزهای روانشناسیو... بکارببری بازم زور ظلم بیشتره
گاهی زور تقدیر از تلاش مابیشتره من تلاشموبیش از توانمم کردم اماروزگار ناسازگاری کرد
ایناروگفتم بهتون که بگم ازپدرشما وشرایط شما خیلی بدتر هم هست که زور تقدیر از توبیشتره و روزگار همراهت نمیشه تا ابد