شوهرم وبرادر شوهرم توی شرکت شریک هستن ودرآمدشون اندازه همه
من از روز اول با شوهرم کارنداشتم خرج دست اون بود هرچی میخواستم بهم میداد منم کاری نداشتم با بقیه اش چیکارمیکنه اونم برای مامانش خرید میکرد خرجی برای باباش میریخت وخرج دانشگاه خواهرش میداد من چون خداروشکر پدرم وضع مالی خوبی داشت پول ارزش برام نداشت واهمیت نمیدادم وبعداز ازدواج پدرم وبرادران هوامو داشتن برای همین حس میکردم کار شوهرم منطقی ولی جاریم از روز اول حساب وکتاب دست گرفت واز هزار تومن نمیگذره طوری پول براش مهمه که بعضی شب ها زنگمیزنه به شوهرم که حساب دار اشتباه کرده شما ۱۰۰هزار تومن بیشتر برداشتید خلاصه الان بعد از ۱۵سال زندگی من یه خونه دارم دوتا ماشین ویه مغازه ومقدار طلا روزمره یعنی اضافه ندارم واریم تقریبا ۲برابر من داره
از اونجایی هم که مننسبت به جاریم بیشتر به خودم میرسم مثلا حتما میرم آرایشگاه مو رنگ میکنم ناخن میکارم ولباس ست خانوادگیمیپوشم تو مهمونی ها همه فکرمیکنن ولخرجی من باعث شده که ما کمتر داریم ولی بخدا زورم میاد ماهی ۵میلیون خودم میزنم برای مادرشوهرم ماهی ۱۰میلیون شوهرم برای باباش میریزه دیگه حتی لباس زیر خواهرشوهرم هم خودم میخرم بخدا ناراحت نیستم اصلا هم برام مهم نیست ولی وقتی مادرشوهرم بهم میگه از جاریم یاد بگیر ببین چقدر طلا جمع کرده دوست دارم داد بزنم شما بودید چیکارمیکردید؟؟؟؟