سخت ترین چالش زندگیتون چیبوده که از پسش براومدین ؟ و الان دیگه کاملا حل شده؟
تو یه جمله بگین چطور حلش کردین.
این تاپیک محل تجمع افراد قوی و با اراده‌س. ما برای احساساتتون احترام قائلیم اما اینجا میخوام سراسر از انرژی میتوانم و مثبت بشه. پس از بیان مشکلات های ناتمام بگذرید.
خسیس نباشیم دو دقیقه وقتتونو بزارید. دور هم استفاده کنیم.🤝
مشکلات های =مشکلات
اشتباه تایپی
سکتع قلبی پدرم
کنار نیومدم و نمیام
ازدواج ناموفق
اگه اشتباه نکنم الان داخل یکیش باشم
هنوز حل نکردم
اجتماع و آدما یه زمانی چالش بزرگی بودن واسم
اولش عاشق استادمون شدم ک آبروریزی شد اون ازم بدش میومد.
بعد طلاق اولم وحشتناک بود.
بعد بهم زدن نامزدیم با یه مردی ک بچه داشت ک فوق العاده بد بود.
من چالش های زیادی داشتم تو زندگیم ببخشید الان یکم بار منفی وانرزیم‌کمتر...بعد از طلاق از شوهرم اولم بی پول بودم رفتم سرکار قوی بودم به تمام آرزوهام تو این هشت سال تقریبا رسیدم هرچیزی که تو دلم بود از بچگی ...ولی الان شوهر جدیدم یک دختر از خانم سابقش داره ومادرش که واقعا اونها رو جای حاش ترجیح میده بمن این یک چالش یک غم بزرگ تو دلمه موندم خدا چطور کمکم میکنه
بیماری داداشم😥
به نام خدا 😁تو یه خانواده پسر دوست به دنیا اومدم سن ۱۶ سالگی ازدواج کردم، وارد یه خانواده دختر دوست شدم که پسرشون هیییچ اهمیتی براشون نداشت،و با وجود اوضاع مالی خوب هییچ کمکی به ما نکردن
با وجود مخالفت ها و دعواهای شوهرم درس خوندم، الان دکتری دارم و شاغلم. دستم تو جیب خودمه و استقلال مالی دارم، این به نظرم بزرگترین دستاوردم بود.شاید برای بقیه عادی باشه ولی برای من که بین دشمنام( اولیش مادرم که بسیااار به من حسودی میکرد) و خانواده شوهرم که سعی میکردن تحقیرم کنم تونستم سری بین سرها درارم.و از همه شون همه جوره بزنم جلو
بیماریه پسرم
نه کنارنیومدم امتحان بزرگی کرد خدامنو، منم رد شدم،درواقع کافر شدم، دیگه هیچی معنی نمیده برام،هرچقدرم روزامو به خوبی بگزرونم میدونم تهشو که نابودیه، این دنیا و روزهاش برای من زهر شد
