از دیروز بهم میگفت فردا تعطیله نمیخواد بری مغازه و فلان
بریم خونه مادرم اینا بهشون یک سری بزنم، منم گفتم مغازه رو نمیتونم تعطیل کنم واسه یک مهمونی که واجب نیست، میخوای تو رو میبرم خودم باید بیام مغازه کار دارم، گفت تنها نمیرم اونجا میخوام تو هم باشی و گیر داد، منم حوصله مهمونی و شلوغی ندارم و دم عیده باید کار کنم دست خالی نباشیم تو عید، صبحی پا شدم بیام مغازه گفتم بیا برسونمت من بعدش میرم مغازه گفت نمیخوام، جایی نمیرم اصلا برو، سرشو از زیر پتو در نیاورد منم اومدم مغازه حالا هم میدونم قهر کرده تا چند روز قراره برام قیافه بگیره و سرسنگین باشه
به نظرتون حق با کی بود بوده، منکه گفتم بیا میبرمت واحب نیست که حالا منم اونجا باشم