2737
2734
روزی که اومدن خواستگاریم از همه فک و فامیلای شوهرم خوشم نمیومد مخصوصا مادر شوهرم .چون قبل از خواستگاری میونه خوبی باهم نداشتیم و از من خوشش نمیومد البته دل به دل راه داره.ولی نمیدونم عینه این خواستگار ندیده ها زدم زیر گریه که خاک بر سرم هرچی اونا گفتن من گفتم باشه.

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

ساعت 11شب اومدن تا 3 باهم حرف زدیم خیلییی خواستگاری راحتی بود خانوادموه هامون خیلی کناراوومدن باهم الانم خوشبختیم درکنارپسرم
خدا اون روز رو نیاره … تموم خواسته های دلت رو فقط با یه “بی خیال" جواب بدی!
شب خوبی بود.....ولی الان که فکر میکنم میگم نبایث میذاشتم انقدر سریع و راحت بیان باید بیشتر مجبورش میکردم ناز بکشه
در هر چیز بد بذر مزیتی مثبت به همان اندازه یا بیشتر هست.ناپلون هیل
2728
شب پر استرسی بود من و شوهرم ک با هم اشنا بودیم فقط استرس خانواده ها را داشته اما خیلی خوب بود همه چی خوب پیش رفت..فقط ی قسمتش خیلی عصبی شدم ک دیر رسیدن
صدا میکنم ” تو ” را! این ” جانی ” که میگویی، جانم را میگیرد! نزن این حرف ها را! دل من جنبه ندارد...
خوب بود. من و شوهرم رفتیم تو اتاق من حرف بزنیم. از قبل میشناختیم همدیگه رو تاحدی. میگفتیم و میخندیدیم.. خانواده ها هم سختگیری بیمورد نکردن. همه چی خوب پیش رفت .و بهخاطر سفر برادرم ب امریکا در عرض ۲۰ روز عقد کردیم.الان میگم کاش بیشتر نامزد میموندیم. الانم راضیم .خدا روشکر
خواستگاری من بعد از 6 سال عشق آتشین بوده و اون شب رو برای همیشه توی ذهنم موندگار کرد. راستی بچهها من تازه باردار شدم ولی چون کارمندم خیلی استرس دارم که برای مراقبت از بچه اتفاقی میافته. شما هم با این موضوع درگیر بودین؟ چه راه حلی براش پیدا کردین؟
دفعه اول فقط مادرشوهرم اومد زود اومد منم تازه از حموم دراومده بودم خیلی ازش بدم اومد ک چرا اینقد زود اومده حرصی شدم ک ابروم رفت اونا تو حال نشسته بودن من تو اتاق سشوار زده بودم مو خشک می کردم خلاصه ک دفعه اول اماده نبودیم خیلی ضایع شد.
2738
خواستگاری من بعد از 6 سال عشق آتشین بوده و اون شب رو برای همیشه توی ذهنم موندگار کرد. راستی بچهها من تازه باردار شدم ولی چون کارمندم خیلی استرس دارم که برای مراقبت از بچه اتفاقی میافته. شما هم با این موضوع درگیر بودین؟ چه راه حلی براش پیدا کردین؟

ترانه جان من تا آخرماه7سرکاربودم...بعدشم خورد به تعطیلی وگرنه همشو میرفتم...اصلا نگران نباش...حتما یه تایمی استراحت کن و قدم بزن...غذای مقوی و آب بخور...خودتو خسته نکن و زیادی خم و راست نشو....سعی شبا هم زودتر بخوابی و خوب استراحت کنی
در هر چیز بد بذر مزیتی مثبت به همان اندازه یا بیشتر هست.ناپلون هیل
خواستگاری من بعد از 6 سال عشق آتشین بوده و اون شب رو برای همیشه توی ذهنم موندگار کرد. راستی بچهها من تازه باردار شدم ولی چون کارمندم خیلی استرس دارم که برای مراقبت از بچه اتفاقی میافته. شما هم با این موضوع درگیر بودین؟ چه راه حلی براش پیدا کردین؟

ترانه جان اصلا نگران نباش من تا دو هفته به زایمانم سر کار میرفتم. ایشالا که بارداری راحتی داشته باشی. تا میتونی از لحظات بارداریت لذت ببر عزیزم.

خدای بینظیرم، شکرت

خواستگاری من بعد از 6 سال عشق آتشین بوده و اون شب رو برای همیشه توی ذهنم موندگار کرد. راستی بچهها من تازه باردار شدم ولی چون کارمندم خیلی استرس دارم که برای مراقبت از بچه اتفاقی میافته. شما هم با این موضوع درگیر بودین؟ چه راه حلی براش پیدا کردین؟

خیلی خودت رو خسته نکن. حتما حتما پیاده روی داشته باش. سعی کن به تغذیه ات برسی و حتما خوب استراحت کن که خستگی به تنت نمونه. خیلی هم کلا سخت نگیر این دوران هم میگذره به زودی. ایشالا به سلامتی نی نیت رو بغل میکنی.

خدای بینظیرم، شکرت

من با شوهرم دو سال دوست بودم و طی این مدت اعضای خانوادشو دیده بودم و با مامان و خالش حسابی دوست شده بودم ولی خانواده خودم فقط مامانمو خواهرا خبر داشتن از دوستی ما اونشب خیلی استرس داشتم که بابام از شوهرم خوشش بیاد که خوشبختانه همینطورم شد الانم خداروشکر کاملا راضیم از انتخابم
♥️👨‍👩‍👦‍👦🙏
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

جدایی ..

sariim | 35 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز