ما هم دوسشون داریم خیلیی
ولی فاصله گرفتم اصلا هم ناراضی نیست مادرم
اصلا دلسوز و دلتنگم نیست هیچوقت هیچوقت
من همیشه حال و احوالشو میپرسم اما دیر به دیر
قبلا که نزدیکش بودم یه سری کاراشم انجام میدادم
ولی الان دیگه دورم ازش
خواهر و برادرم میرن بهش میرسن ولی واسه اونها هم نقشه میکشه و دو به هم زنی میکنه
اونها هم هر چند وقتیه بار مجبورن قهر کنن
منم همینجوری قبولش دارم و دوسش دارم
واقعیتو پذیرفتم دیگه اینم این مدلیه