نمی دونم این چیزا واقعی یا نه ولی تو خوابم انگار دهه ۵۰ یا ۶۰ بود مدل موها و لباسا و نوع تلفن و همه چی به اون زمان میخورد
یه مغازه بود که توش یه میز و صندلی بود رو میز تلفن قدیمی سبزرنگ و یه پسر جوون با یه کت شلوار قدیمی و مدل موی مربوط به اون دوران.
انگار سال ها میشناختمش تو خوابم انگار عاشقش بودم بهم میگفت چجوری میتونی بری چجوری میخوای ترکم کنی من بدون تو میمیرم.اگه بلایی سرت بیاد مطمئن باش خودم و میکشم من بدون تو اصلا دووم نمیارم.زار زار گریه میکرد
تو خوابم میدونستم که یه مریضی دارم که خیلی زنده نیستم.
احساس کردم اون پسر بعد من خودش و کشته.
خیلی احساساتم واقعی بود.تو خواب گریه کرده بودم و خیس عرق بودم.