وقتی یه غم یا یه مشکل پیش میاد میشینم فکر میکنم خب الان این مسئله چقدر مهمه؟ فردا هم همین اندازه مهمه؟ دو ماه دیگه چی؟ سال دیگه چی؟ بعد مقیاسم رو بزرگ تر میکنم : غم من در قیاس با غم سایر مخلوقات در پهنه جغرافیایی این کره چقدر مهمه؟ مشکل من در برابر مشکلات تاریخ خلقت و رنج بشر چقدر بزرگه؟ و اینجوری میفهمم خوشبختم.اسم کاربری من از یه تناقض فلسفی گرفته شده. اگر یه الاغ گرسنه و تشنه رو با فاصله برابر از آب و علوفه ببندن احتمالا انقده بین انتخاب یکی شون تعلل میکنه که از تشنگی و گرسنگی بمیره. آدمها هم خیلی با این موقعیت مواجه میشن و بین دو انتخاب انقده مردد میشن که هر دو فرصت رو از دست میدن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
برایت آرزوهای کوچک دارم. مثلا اینکه چشمهایت را که باز میکنی، خستگیهای دیروزت را در خواب آرام دیشب جا گذاشته باشی و تمام تنت لبریز باشد از طراوت و شادابی. مثلا اینکه یک لقمه نان و پنیر دلخوشی صبحانهات باشد، قدمهایی سالم داشته باشی برای رفتن تا موفقیت و مادری که هر صبح، دعای خیرش بشود بدرقهی راهت. مثلا اینکه آدمهایی در مسیر امروزت باشند، که حال جهانت را قشنگتر کنند. دلت به بودن همراه و همنفسی خوش باشد، و سرت به زندگی گرم. برایت آرزوهای کوچکی دارم، که شاید حسرت بزرگ خیلیها باشد...🌸🌹✨⭐