هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو٬ امّــا من
شانهام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
میروم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخـــوانــم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادیهات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم...
#یاسر_قنبرلو