بچها این در رابطه با تایپک قبلیمه تاپیکه رو کپی کردم اینجا
من چهارسال با ینفر بودم..خیلی دوسم داره
من فقط مامانم در جریان هست ک فکر میکنه کات کردیم
الان حدود یک ماهه کات بودیم
داداشش چند وقت پیش بهم پیام داد
گفت که به مامانشم گفته
همش میگفت خیلی دوست داره انقدری که داغون شده
خودش نمیدونه داداشش بهم پیام داده
حالا کاری با این چیزا ندارم
یه خلاصه از این قسمت بگم
پیام داداشش
چون نمیگفت از شما ولی میگفت که میترسم اگر با کسی که دوستش دارم بمونم شاید نتونم براش اون شکلی که میخواد باشم
اینجوری بگم که مثل کسی میمونه که یکی رو خیلی دوست داره و فکر میکنه برای این که خوشبخت بشه باید ازش دوری کنه با اینکه خیلیم سخته
بزرگترین مشکل و اساسی ترینش اینه که اعتماد به نفسشو از دست داده و خودشو پوچ میبینه
و دو شکل نشون میده یکی اینکه که شاید براتون کافی نیست و تو تصوراتش میاد که شما با کسی دیگه هستید چون براتون کم بوده
و در اخرم اینجور نشون داد اینو که ازتون دوری کنه یجوری که آسیب نبینید چون براتون کافی نبوده
کات از طرف اون بود
و یجورایی شک میکرد بهم
داداشش اول پیام داد برای اولین بار
من باهاش حرف زدم
برای بار دوم من پیام دادم
حالا شک داشتم پیام بدم یا نه چون یه کاری داشتم