من رشتم تجربیه با یه اکیپ بودیم همشون دسته جمعی رفتن رشته کامپیوتر از همون اولش منو فراموش کردن . خواستم تو این مدرسه دوست پیدا کنم که همشون انگار باهام دشمن خونین دلیلشم معلوم نیست .اصلا معلوم نیست خوششون میاد یانه مسخرم میکنن پشت سرم حرف میزنن تفکراتم اصن بهشون نمیخوره من بابام حتی اجازه نمیده بیرون ا ونا چارتا رفیق پسر دارن راب
.طه دارم حتی اونم فقط با ۱۷ سال سن هی میگمم کاری باشون نداشته باشم اونا گیر میدن به من بعدشم اون رفیقام که ولم کردن اینجا افسردگی گرفتم خب ! چه زندگی من دارم مثلا داشتم راه میرفتم از کنار یکی یهو پشت سرم ادا حال بهم خوردگی دراوورد من دیدمش یا پشت سرم فاک نشون میده بهم درکل نمیدونم چرا با من بدن خوب من که کاری ندارم مدرسمم تا اخر سال نمیشه عوض کرد