از کار بیکار شده طلاهامو برده بفروشه مغازه ی پدرشو سوپر مارکت کنه دو ماهه تو جنگیم هر چی میگم میگه به تو مربوط نیست بخاطر بچه ام نمیتونم زیاد کاری کنم همش میریزم تو خودم داغون میشم.
غم انگیزه....
بزار هر غلطی میخاد بکنه
خب خوبه که
میگی چیکار کنه پس
خب اشکالش چیه؟
فروخت طلا رو ؟
مغازه زد؟
بزار هر کاری میخواد بکنه
بعد که سرش به سنگ خورد حالیش میشه
طلای توئه به تو مربوط نیست؟تقصیرش از خودته یه بار عذاب بکش بچه رو بنداز سرت برو ببینه جدیی خودشو جمع میکنه یه بچه انداخته گردنت براهمین روزا جز تو هیچچچکی نمیتونه کمکت کنه
سوپری خوبه که چرا مخالفی
من طلاهام فاکتور ب اسم خودمه همیشه ببینم کی جرات میکنه دست بزنه چ برسه ب اینکه بگه به تو مربوط نیست
شما میگین چیکار کنه
شاید کار دیگه ای از دستش برنمیاد
خوب مشکل چیه شاید مغازه باز کرد همه چی اوکی شد . شوهر من ک بیکاره میگم طلا بفروش سرمایه کن میگه نه
طلا ها رو از پول خودتون خریده بودین
یا ایشون خریدن ؟
حالا انشالله که باهاش کار کنید خورده نشه
سوپر مارکت خوبه دیگه عزیزم بهتر از بیکاریه همه هم‌خرید می‌کنند
پس بیکار بگرده خرجی نده خوبه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
