من اومدم خونه مادر بزرگم اینا روستا
چون بالشت خودم نبود امشب نتونستم خوب بخوابم
ساعت ۶ از خواب پاشدم تا الان ی بزی خیلی صدا میداد خوابیده بود
تا دیدم انگار ی آبی از زیرش میاد
هیچکسم بیدار نبود،قبلا دیده بودم مادربزرگم چطوری بچه گوسفندارو بدنیا میاره
منم بچه ی این بز رو بدنیا اوردم 😁✌😎