منم بعضی وقتا که کسی با مامانش تلفنی صحبت میکنه حسودیم میشه
کاربر khestara70 که رمزشو فراموش کرده🥴---دوستان پروفایلم به هیچ فرقه ای ربط نداره این یک سحابیه،سحابیه چشم خدا یا مارپیچ، که از گاز و گردو غبار تشکیل شده سحابی ها گورستان و زایشگاه ستاره ها هستن همینطور از قشنگیای افرینش🙂البته تو این عکس زیادی اب و تابش دادن عکس واقعیشو میتونین سرچ کنین😍
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کاربر khestara70 که رمزشو فراموش کرده🥴---دوستان پروفایلم به هیچ فرقه ای ربط نداره این یک سحابیه،سحابیه چشم خدا یا مارپیچ، که از گاز و گردو غبار تشکیل شده سحابی ها گورستان و زایشگاه ستاره ها هستن همینطور از قشنگیای افرینش🙂البته تو این عکس زیادی اب و تابش دادن عکس واقعیشو میتونین سرچ کنین😍
خوش به حال نگو... خوشی اونها با این حسرت تو خراب میشه...
ولی حق داری بیمادری سخته... بیکسی سخته
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
من فقط همکارامو میبینم و ادمهای تو خیابون . حتی با همسایه ها هم سلام علیک نمیکنم فقط واسه کارهای ساختمون باهاشون حرف میزنم. پدرو مادر دارم اما خودم تنها زندگی میکنم علاقه ای ندارم کسی بیاد خونم اینجوری راحترم. حتی حوصله خونوادم هم ندارم
ن چشمم شور نیست خراب نشده بهترم شده منم حسرت میخورم یکی سن مادرمو داره هنوز مادر داره و هر جم ...
منم تنهام و دورم خلوته... تنها زندگی میکنم.
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
فک کنم برای تو موقطعی هست ولی بدونی هر وقت نیاز داری مادرت دیگ هیچ وقت نیست ی خلع برات ایجاد میشه
رابطه من با مادرو پدرم اصلا خوب نیست عین غریبه هاییم. هیچوقت درکم نکرد و نمیکنه مادرم با خاله هام خوشه با اونا گردش و تفریح میره انگار دختر مجرده. اصلا منو نمیبینه انگار من بچش نیستم یه ادم خودخواه که فقط به خودش اهمیت میده خواهراش هم عین خودشن یا تو ارایشگاه یا کلینیکهای زیبایی هستن عمرو زندگیشون رو واسه قیافه شون میزارن اونقدر که اینا به تیپ و قیافه شون اهمیت میدن من که جوونم اهمیت نمیدم باور کن مادر و خاله هام عین دخترای نوجوون فقط درحال رقابتن . من پدرو مادرهایی رو میبینم چقدر با بچه هاشون خوشن پدرو مادرم و خاله هام انگار نه انگار بچه دارن بچه هاشونو به امون خدا ول کردن فقط به خودشون اهمیت میدن انگار نه انگار ۶۰ / ۷۰ سالشونه. عین نوجوونا زندگی میکنن . اطرافم میبینم خانمهای سن بالا با بجه ها و نوه هاشون سرگرمن اما پدرو مادر و خاله هام انگار بچه ندارن انگار مجردن. من که هیچ خاطره خوشی ازشون ندارم همیشه تنها بودم و هستم من از بچگی یتیم بودم با اینکه پدرو مادر داشتم. من خیلی جاها کار کردم با پول خودم خونه خریدم دوست دارم حداقل اسم و فامیلیم رو عوض کنم بگم من پدرو مادر ندارم از بوته دراومدم. تا این حد رابطه من با خونوادم سرده.
منم خونواده هایی رو میبینم با بچه هاشون خوشن حسودیم میشه ولی کاری نمیشه کرد یه سری از ماها انگار افریده شدیم که فقط حسرت بخوریم. من که اعتراف میکنم خیلی عقده ای شدم خیلی زیاد . چند بار مشاوره رفتم گفتن افسرده شدی. مشکلات من ریشه در کودکی داره من از بچگی تنهایی کشیدم بیتوجهی دیدم.