تا حالا شده یهو یاد یه خاطره تو کودکی تون بیوفتین و نتونین جلو گریتونو بگیرین؟
من امشب ناخودآگاه یاد یه روز تو ۸ سالگیم افتادم،چیزی که تو ذهنمه داشتم تو مرتب کردن کمد به مامانم کمک میکردم،بعد یه چیزی گفتم که مامانم ناراحت شد،یه چیز خیلی ساده،گفتم چرا داری لباسهای منو میذاری اون زیر یهو برگشتم محکم زد تو گوشم😥😥
امشب الکی الکی این صحنه داره تو ذهنم تکرار میشه ،همش میگم چه جوری دلش اومد من فقط ۸سالم بود 😥
اگه کسی هست که روانشناسی خونده یا میدونه چه جوری میشه از شر این خاطرات راحت شد بهم کمک کنه.