2737
2739
عنوان

خیلی ناراحت کننده بود...😳

22 بازدید | 14 پست
امروز رفته بودیم رستوران...داشتیم غذا می خوردیم که یه پیرمرد و یه مرد و یه دختر بچه خیلی خوشگل اومدن نشستن پشت میز کناری مون... مدام با هم حرف میزدن.
همسرم بهشون نزدیکتر بود.
دختر منم هی زیر زیرکی دختره رو نگاه میکرد که چرا اونجوری میکنه.
چون همه اش ادا اطوار داشت. روش و کرده بود اونور و میگفت هیچی نمی خورم.برای من هیچی نگیر..هی باباش و پیرمرد قربون صدقه اش میرفتن.انگار نه انگار. تا اینکه بیرون اومدیم. به همسرم گفتم حتما مامان بچه هه سر کاربوده نتونسته باهاشون بیاد..همسرم گفت امروز دادگاه بودن طلاق گرفتن..وای خیلی ناراحت شدم.. همسرم از حرف زدن مرد و پدرش شنیده بود چون پشت سرش نشسته بودن...
یعنی تمام روز فکر اون بچه بودم..
حتی سر نماز براش دعا کردم..خدا...اون بچه رو دریاب.
چقدر هم زیبا بود.احتمالا از مادرش گرفته بودنش.فکر کنم هفت هشت سالش بود...😢😢😢😢..
ONLY. GOD.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740
جاری من مدیر مدرسه ابتدایی دخترونه اس اونروز میگفت تو هرکلاس یکی یا دوتا بچه طلاق هست
دختر قشنگم👩تحصیلاتت📚شغلت🗂پولت💶هیچوقت تصمیم نمیگیرن یه روز صبح بیدار شن و تو رو رها کنن و برن...بچسب به آرزوهات💞💞باور کن پسرا جایی نمیرن😘
آوا منم از دیدن بچه های طلاق اذیت میشم
دختر قشنگم👩تحصیلاتت📚شغلت🗂پولت💶هیچوقت تصمیم نمیگیرن یه روز صبح بیدار شن و تو رو رها کنن و برن...بچسب به آرزوهات💞💞باور کن پسرا جایی نمیرن😘
یه همکار دارم تازه ازدواج کرده ..همسن مادرمه.. همسرش از ازدواج قبلیش بچه داره.ولی بچه رو از اول داد به مادرش.. به همکارم گفته احساس کردم بچه به مادرش بیشتر از من نیاز داره گذاشتم پیش اون بمونه. اما براش همیشه پول میفرستاده.. میگفت مشکلی نداره بچه و خوشحالن همه.
میگم واقعا انگار اینطوری بهتره ها..
ONLY. GOD.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687