تو شهرتون قبلا یه آقایی رییس پلیس راهور بود ،که باشوهرم دوست بود بعد ارتقا درجه گرفت رف فرمانده نمیدونم چی مشهدشد .بعد الان قراره بیاد دوباره فرماندار شهر خودمون بشه .دیشب به شوهرم گفته بود که فردا هستین ؟مافک کردیم فقط مث قبل میاد مغازه شوهرمو میره ولی شوهرم گف که بنده خدا خیییلی اصرارمیکنه بیاین مشهدخونمون منم گفتم توهم دعوتش کن بیاد خونمون .بعدمن تاظهرداشتم روتختیمو اینارومشستم گفتم اگه یه درصد شب بیان خونمون تمیزباشه خونه هم ریخت و پاااشش😐😐یهو ساعت دوازده ظهر شوهرم زنگ زد که یکساعت دیگه میان😐😐😟😟باورم نمیشد نمیفهمیدم نهاربپزم یا خونه رو مرتب کنم .تخت بی روتختیمو چه کنم؟بچمم وسط خونه براخودش میچرخید اصن نگم براتون