بیمارم شاهد تمام بگو مگو های من و همکارم بود و مدام با طعنه و کنایه هاش آتیش ب دلم میزد منم طاقت نیاوردم زدم زیر گریع و چن روز سرکار نرفتم
مدیر فنی بهم زنگ زد و ازم خاست برم سرکار ،موقعی ک برگشتم تعجب کردم برام گل گرفته بودن و همه از برگشتنم خوشحال بودن
منشی گفت خانم ... به آقایی طی این مدتی ک نبودید هر روز میومد اینجا برا ادامه درمان زنگ بزنم بگم امروز تشریف دارید ک بیان
اسم بیمار رو پرسیدم تا دیدم همونه گفتم نه ، پروندع رو بدید به خانم شاکری تا ادامه درمان رو زیر نظر ایشون انجام بدن