من بچه نیستم
نزدیک ۳۰سالمه ازدواج کردم .... ولی هنوزم دعواهای مامان بابام منو بهم میریزه...
چی میشد مامان بابای منم همو دوس میداشتن و من لذت میبردم از دیدن عشق بینشون....
کاری هم از دستم برنمیاد هرکدوم حرف خودشونو میزنن و هیچکدوم از موضع خودشون پایین نمیان...
شماها اینجور وقتا چیکار میکنید؟
اهمیت نمیدم
گریه میکردم
بیخیالی پیشه کن امروز دعوا فردا آشتی
مامان بابای من هرکدوم نود و هفتاد سالشونه با عصا با هم دعوا میکنند 😁
تازه این هفته مامانم رفته فیبروز کرده ابروهاش میگه بابات مهربون شده خوشگل کردم
برو پی زندگیت. اونا با دعواشون خوشند که اگه ناراضی بودن فکری به حالش میکردن
من هم از کودکی تا الان که ۳۸ سالمه هم مشکل دعوای بابا و مامان دارم ...همیشه احساس سرکوفتگی دارم پیش همه
خودت اوضاعت چطوره ؟ به نظرم بیشتر فکر خودت باش و اصولی زندگی کن اونا سال هاست انگار اینطوری بودن چرا فکر میکنید اونا همو دوس ندارن اتفاقا اونا سال هاست که از این وضعیت لذت بردن حالا هرچند تو فکر کنی اینطور نیست داشتن بچه سی ساله یعنی سال های خیلی خیلی زیادی کنار هم بودن به شیوه خودشون
تو مدل درست رو برای خودت پیدا کن
