ازصب که ازخواب بیدارشدم پسرم هی گریه و بهونه گیری .بعدشم اینقد سرسفره صبحونه گریه کرد که اعصاب همه رو بهم ریخت کلا مدلشه دوسالشه .بعدازون بااینکه نیمروپخته بودم ول کردم رفتم بخوابونمش ولی نخوابیداومدم دیدم شوهرم صبحونه خورده رفته .بعدش تاساعت یک ظهر مشغول بچه داری و تمیزکاری که شوهرم زنگ زداومدم جمعه بازار چی بخرم یه لیست بهش دادم .بعد پنج دقیقه زنگ زد دعواکه چرا کارتامو ازتوماشین برداشتی سرجاش نزاشتی ؟منم دیروز یادم رفته بودبزارم .اومدبرد .دیدم ساعت دوونیم شدنیومدزنگ زدم جواب نداد.بعدزنگ زدم به مادرم گفتم اونجانیومده گف نه😐
خب
فهمیدم دروغ گف مامانم .بعدده دقیقه اومد.منمذهرچی ازدهنم درومد بهش گفتم .گفتم رفتی پیش بقیه نشستی تازه زنگم زدم گفتی نگین من اینجام براخودشون بگن چقداززندگیش فراریه ؟اره؟گف منظورم این نبود .گفتم وقتی اون دهنتو بازمیکنی فک کن بعد حرف بزن آبرومو بردی هرچی خواست بیادسمتم نزاشتم .آخرم مثلا رفت بیرون .منم گفتم خوشومدی .بعدش زنگ زد بازم باهاش بدحرف زدم
@شهرزاد۶۴۲۳
ببخشیدا اونجا نمیشد عمومی بود احتمال تعلیق داره
درخواست دادم اگه مشکلی نیس تایید کنین لطفا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
