باردارم و نزدیک۸ ماه
خاهر شوهرم تند تند پاتک میزنه و شوهرم رو میندازه یه جونم
هر شب دعوا داریم و از خاعرش دفاع میکنه
بچم دوماهه رشد نداشته بسکه حرصم دادن شوهرم دیکه بی تفاوته هر چیمیگم بذار بعد از بارداریم حل کنیم هی میگه بیا رودر روتون کنم هیچ رحم ندارن
دیشب تا صبح درد داشتم حتی نگاهم نکرد امروز بعد از سه سال تحملشون میرم خونه بابام
(بماند به یادگار از دی ماه ۴۰۲ خون به جگر بفکر خودکشی و فرار ازین دنیای نکبتی)