2733
2734

سلام دوستان کسی تجربه داره

عفونت سینوس گرفتم بعد دارم دارو میخورم ،گرفتگی و ترشح بینیم خیلیخیلی بهتر شده ولی گوشم همچنان انگا  توش هواس و شنواییم خیلی کمهههه😫😭

چه راهکاری پیشنهاد میدین

فقط 1 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برای سلامتیم دعا میکنی؟🤲🏻🥺


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
عنبرنثا    دود کن توش  

عنبر نثا دود کردم همون اول درد گوشم خوب شد ولی برای کیپ شدنش تست نکردم جواب میده؟

فقط 1 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برای سلامتیم دعا میکنی؟🤲🏻🥺
دود عنبر نسا، یا جویدن آدامس اکالیپتوس یا نعنایی

ادامس جویدم بدتر شده انگار یک توده فشار تو گوشمه😭

فقط 1 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
برای سلامتیم دعا میکنی؟🤲🏻🥺
2738

دماغتو بگیر لپاتو باد کن به لپات فشار بیار باز میشه

لطفا به نیت حاجتم صلوات می‌فرستید؟؟ ممنونم زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

حوله گرم بگذار ویکس بکش دور و برش 

من اگر نیکم و بد تو برو خود را باش ... هر چه انسان تر باشی زخم ها عمیق تر خواهد بود ... هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر  غصه خواهیم داشت... نمیدانم چرا هرگز جسد انهایی که میگفتند بی تو میمیرم پیدا نشد ... اینجا در دنیایی من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارندو گریه میکنند.. گاهی رد بعضی از زخم ها باید توی وجودت بمونه تا دوباره تکرارش نکنی🥀🥀  .
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز