لطفا بخونید نظرتون بگید اگه کسی تجربه ای داشته لطفا دریغ نکنه
خانوما من ی مدته با ی آقایی به قصد ازدواج آشنا شدم
ایشون بچه طلاق هستن ۴سالش بوده پدر و مادرش جدا شدن
و بعد پدرش ازدواج کرده و ایشون نامادری بزرگ کرده
نامادریش زنه خوبیه اینجوری نیس که اذیتش کرده باشه ولی خب خودش دوتا پسر دارع و صدر صد اولویتش بچه ها خودشن بچه ها حدود ۱۳ سالشونه دوقلوان و پسر
ایشون به من خیلی وابسته شدن از اونجایی که مهربونم وابستگیش بیشتر شده
من رفتم پیش مشاور که صحبت کنم و کمک کنه بهم
اول که بهم گفت این آقا خلع عاطفی زیاد داره و هیچ وقت سیر نمیشه و کارا من به چشمش نمیاد
درصورتی که اصلا اینجوری نیس ایشون انگار منو میپرستن و هر چیزی از سمت من ایشون ذوق زده میکنه
انگار فقط من توی این دنیام انگار مثلا تا حالا دست ندیده یا لپ ندیده ذوق میکنه و میگه وای خدا دستاشو وای چ نرمه و....
به اون آقای مشاور گفتم من قبلا رابطه دوستی با فرد دیگه داشتم و این آقا ام از گذشته من در همین حد خبر داره که با کسی بودم و خاستگارم بوده
بهم گفتن که این به شدت برام مشکل ساز میشه
گفت این آقا الان پذیرفته ولی بعد ۲ یا ۳ سال شروع میکنه تو سرم بزنه و...
درصورتی که من با این حرف مخالفم
چرا؟چون این آقا قبل اینکه با من وارد رابطه احساسی بشه از رابطه گذشته من خبر داشته و بعد چند ماه درخواست داد به من
یعنی اینجوری نبود که وابسته بشه بهم و بعد متوجه رابطه من بشه و بخواد خودش مجبور کنه کنار بیاد
اول پذیرفت و بعد اومد جلو
خودش ام ی رابطه کوتاه مدت قبلا داشته که من حدود یک ماهه متوجه شدم
حالا این آقا مشاور به من گفتن ایشون به درد من نمیخوره
درسته؟آخه حرفا مشاور درسته به صورت کلی ولی وقتی میای تو رابطه نگاه میکنی میبینی نه شرایط متفاوته
البته من اینجوری فکر میکنم
میشه شماام کمک کنید بهم؟ دیشب تا خود صبح گریه کردم و حالم بد بود
از بس طلاق دیدم خودمم توی ی دفتر حقوقی کار میکنم
روانم بهم ریخته میترسم
هم آینده منه هم اون آقا خیلی نگرانم که ذربه ای از سمت من نخوره
گیجم انگار تو حبابم نمیدونم چیکار کنم
حرفا مشاور استرس انداخته به جونم
سن من ۱۹ ایشون ۲۱
فقط این خیلی منو ترسوند.. اینکه مثلا اولش ممکنه همه چیز خوب باشه بعد همه چیز داغون
اینکه مثلا نگا خوبی الان نکنم
اصلا دیگه از همه چیمیترسم
الان میگید سنی نداری که عجله نکن
میدونم من اصلا خودم تو این فکر نبودم
ولی خب شرایطش پیش اومد
و اینکه بخوام صبر کنم سنمون بره بالا و ... اینجوری وابستگی بیشتر میشه و تهت فشار بیشتری قرار میگیریم
میخوام اگه شرایطمون بهم نمیخوره تمومش کنم
چون هم آینده من هم آینده ایشون مسخره دست من نیس که بخوام این آقا امیدوار کنم و بعد چند سال بگم نه
میخواستم بازم پیش چند تا مشاور برم بعد مامانم گفت نه بگو زنگ بزنن بیان خواستگاری بعدش