2733
2734

سلام بچها قضیه ازین قراره که ماژیک سرکار تو جیبم جا مونده بود منم حواسم نبود لباسمو انداختم تو ماشین  وقتی درش آوردم دیدم هیچی نشده فقط کاورش خیسه گذاشتم رو میز خشک شه جمش کنم شوهرم برمی‌داره میندازه سطل آشغال امروز بهش گفتم ماژیک کو گفت انداختم اشغالی گفتم صد تومن قیمتشه قبل اینکه بندازی دور بمن بگو حالا باید برم از جیب خودم یدونه بخرم چون مدیون میشم اگر نخرم هوار کشید که نه تو چرا از جیب بدی تو هوای صاحب کارتو از من بیشتر داری خلاصه گذشت و رفتم سرکار سرکار بودم دیدم پول زده به حسابم که برو ماژیک بخر و بده به ... جونت کارفرمام یک مرد چهل سالس بنده خدا یه مرد متین و مومن شوهرمم دیدتش امشب اومدم خونه سرما خوردم حالم بده غذا خوردم اومدم خوابیدم اومدم لگد زد بهم که پاشو چرا شیشه شیره رو فلان جا گذاشتی مورچه بره توش فلان قیمتشه منم با طمانینه بهش گفتم حالم بده اینجوری بیدارم کردی ترسیدم گفت آرامشت مهم  نیس پول و مادیات مهمه مادیات حتی از سلامتیت هم برام مهم تره جوابتو گرفتی منم گفتن اره رفتم النگو هایی که برام پدرشوهرم گرفته بود درآوردم لعنتی یدونش موقع درآوردن یدونه یذره کج شد گذاشتم جلوش گفتم برعکس تو مادیات برای من هیچ اهمیتی نداره باشه برا تو 

هواااار که چرا تاشده  و فلان گفتم از قصد نکردم گفت لعنت بهت به وقتیکه باهات آشنا شدن وقتیکه دیدمت معلوم نیست چه سر و سری با صاحب کارت داری زنگ میزنم به مامانت میگم النگو رو ببرید درست کنید 

امشب فهمیدم چرا وقتیکه من مریض میشدم شوهرم منو دکتر نمی‌برد

فهمیدم طلا ها رو برا خودشون می‌خریدند

فهمیدم هر چی سگ دو زدم کار کردم کارگری مردمو کردم که فشار مالی روی شوهرم نباشه هر چی بعد از سرکار مستقیم اومدم آشپزخونه که غذای گرم بدم بهش به چشم نیومده بهم گفت تو خیلی تنبلی فلانی 

امشب قلبم حسابی مچاله شد آرزو کردم جای النگو بودم النگو جوش میخوره ولی من دیگه یادم نمیره میشناسم خودمو بیشتر از هر وقتی تو شهر غریب احساس تنهایی میکنم 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
2756