پسرعمم که قبلا موقعی که نامزد بودم میخواست بیاد خواستگاری که فهمید نامزد دارم و نیومد بعد مردن مادرش ارتباط خانوادگی ما امگی بهم وصل شد و همه رفت و امد کردن این اقا هر جا منو میبینه یه جا انقدر خیره میشه و یه جا اصلا محل نمیده فاز به فازه این هیچ چند روز پیش مادرم گفته بود فردا دخترم که من باشم و دامادم میان خونمون پسرعمم تو جمع شنیده و گفته ماهم میایم مامانم گفته نمیشه خانوادگیه و پسرعمم گفته مگه ما جز خانواده نیستیم مامانم گفته نه😂 خب اون تو افق محو شده الان پارسالم پشت تلفن مامانم به خواهرش گفت دخترم خونمونه پسرعمم داد زد منم میام باور کنید بچه سال نیست ۳۲ سالشه ولی کاراش زشته نمیدونم چرا اینطوره واقعا نمیدونم از بی ناموسیه کاراش یا جی
بی فانوسه
ولش
جدی نگیرش
مراقب باش نامزدت حساس نشه بعد اون فکر میکنه خودتم دخیلی که این انقده رو‌داره
رفت و امدو کم کنید از سرش بیفته
یکم با ادب تر صحبت کنی بهتره ها
بی ناموس ؟
غلط کرده که چشمش دنبال زن متاهله
شل مغزه
مرد گنده ۳۲ساله باید درگیر تامین مسکن برای بچاش باشه
چند دفعه تاپیک میزنی
چن وقت پیشم همین تاپیکو زدی
چرا اینقد درگیرشی
بیشتر شما انگار درگیر اونی
اولا که زشته از این کلمه استفاده نکنید بعدشم اگه احساس میکنی داره لطمه میزنه به رابطه شما قطع رابطه کنید
شمام خب خیلی بی ادب هستید که میگید بی ناموس
مادرتونم همینطور
میتونست با لحن مودبانه تری بگه ایشالا سر فرصت دعوت میکنیم فعلا مهمونی خانوادگیه یا امادگی پذیرایی نداریم تعداد زیاد میشه...
بعدشم شما میگی مادرش فوت کرده خب تحت فشاره از نظر روحی... به یک جا خیره شدنم نشونه فکر مشغولی و افسردگی میتونه باشه
چرا انقدر زود تهمت بی ناموسی میزنید مگه تجاوز کرده بهت حالا؟
خب بابات و برادرت باید باهاش قاطعانه برخورد کنن تا حالیش بشه شوهر دارین
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
