پسرعمم که قبلا موقعی که نامزد بودم میخواست بیاد خواستگاری که فهمید نامزد دارم و نیومد بعد مردن مادرش ارتباط خانوادگی ما همگی بهم وصل شد و همه رفت و امد کردن این اقا هر جا منو میبینه یه جا انقدر خیره میشه و یه جا اصلا محل نمیده فاز به فازه این هیچ چند روز پیش مادرم گفته بود فردا دخترم که من باشم و دامادم میان خونمون پسرعمم تو جمع شنیده و گفته ماهم میایم مامانم گفته نمیشه خانوادگیه و پسرعمم گفته مگه ما جز خانواده نیستیم مامانم گفته نه😂 خب اون تو افق محو شده الان پارسالم پشت تلفن مامانم به خواهرش گفت دخترم خونمونه پسرعمم داد زد منم میام باور کنید بچه سال نیست ۳۲ سالشه ولی کاراش زشته نمیدونم چرا اینطوره عقد و عروسیم نیومده حالا اینجوری میکنه